شيخ علاءالدّوله سمناني
شيخ رکن الدين ابوالمکارم احمد بن شرف الدين محمّد بيابانکي سمناني معروف به شيخ علاءالدّوله از مشايخ بزرگ تصوّف و دانايان نامور ايران است . مسلک عارفانه و تعليمات او براي دانش پژوهان و حقيقت طلبان طريقت، همواره سرچشمه فيض و الهام بوده است و شيوه زندگي اش الگوي وارستگان و تقوي پيشگان مي باشد .
محقّقان و مورّخان بيشتر به واسطه ارشادش، وي را شيخ و بعضي به مناسبت اصطلاح رايج فرقه صوفيّه او را شاه علاءالدّوله و برخي به علّت ثروت و قدرتش امير علاءالدّوله و عدّه اي از نظر شخصيّت خانوادگي وي را از ملوک سمنان شمرده اند.
علّامه شهيد مطهّري درکتاب كليّات علوم اسلامي درباره علاءالدّوله سمناني مي نويسد:
نخست شغل ديواني داشت، کناره گرفت و در سلک عرفا در آمد و تمام ثروت خود را در راه خدا داد. کتب زيادي تأليف کرده است. در عرفان نظري عقايد خاص دارد که در کتب مهم عرفان طرح مي شود. خواجوي کرماني شاعر معروف، از مريدان او بوده و در وصفش گفته است:
هر کو به ره علي عمراني شد چون خضر به سرچشمه حيواني شد از وسوسه عادت شيطان وارست مانند علاءالدّوله سمناني شد
شيخ علاءالدّوله سمناني يكي از درخشان ترين چهره هاي عارفان ايراني در اوخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمری است. در اثر عزّت نفس و نيروي ذاتي و بي نيازي و وارستگي و بي اعتنايي به مال و مقام، اين عارف و محقّق و شاعر شهير سمناني جايگاهي والا در سير تفكّر عرفاني ايران يافته و همين امر او را از كليه پيشوايان فكري عصر خود ممتاز كرده و به نحو بسيار خيره كننده اي برتري داده است. او در ذيحجّه سال 659 هجري در قريه بيابانك سمنان به دنيا آمد.پدرش محمّد بن احمد بيابانكي ملقب به ملك شرف الدّين در دستگاه ايلخانيان مغول داراي مقام و منزلت بود. شيخ نيز در سن پانزده سالگي به در بار ارغون راه يافت.
کساني بوده اند که از علوم ظاهري نيز هر يک سر آمد زمان خود بوده اند همچون شيخ علاءالدّوله چنان که از تصانيف ايشان معلوم است.
شيخ مي فرمايد: « من که در خانواده اي محتشم به نوجواني رسيدم ، به هر کاري راضي نمي شدم وملازمت هر کسي را نمي پذيرفتم ، مگر سلطان روزگار را که ارغون بود .همچنين تصريح کرده است که ده سال بي طمع خلقي ومال ، به همگي همّت ، به عمل پيشگي او ( ارغون) پرداختم .اخلاص من در ملازمت وخدمت به سلطان ، از ديگر ملازمان وعمل پيشگان، ممتازم کرد ومورد توجّه و عنايت سلطانم گردانيد.
وي از شاگردان عزيزالدين فاروبي و رشيدالدين ابوالقاسم بوده است. فرقه تصوّف را از شهاب الدين ابوحفض سهروردي گرفته و سلسله طريقت وي به مجدالدين بغدادي مي رسد .
عمّ وي ملک جمال الدين سمناني ، وزير سلطان وقت ارغون بوده از 15 سالگي به خدمت سلطان مذکور شغل گرفت .
احمد در کودکي يک چند به مکتب رفته وخواندن و نوشتن آموخته که اين آموزش ها تا زمان 15 سالگي ادامه داشته است. سپس از طريق عمو و پدر خود به دربار راه يافته و در اندک زماني مورد توجّه ارغون قرار گرفته است .
علاءالدّوله پس از انقطاع از حکومت که به سال 705 ه.ق و با اجازه الجايتو صورت گرفته دست به برخي خدمات اجتماعي نيز زده است؛ از جمله کارهاي او ساخت وآبادان ساختن منطقه اي به نام صوفي آباد خداداد است که چنان مورد علاقه علاءالدّوله بوده که درباره آن به نوعي بهشت و مينوي فرضي مي نگريسته و ده ها بيت و غزل و ترانه براي آن سروده است قطعه اي از اشعار او در اين باره چنين است:
صافي است از شرکت صوفي آباد اي عماد
کـرده ام بر لـطف ايــزد در بـنايـش اعـتمـاد
آب آن جـاري صــوفـي بـاد بر خـوردار از آن
تــا جـهـان آبـاد بـاشـد آن بـنـا آبــاد بــاد
وقـف کـردم حـاصلش بر صوفيان و ذاکران
تـا دل صـوفـي شـود دريـن انــشـاد بــاد
وي هم زمان با دانشمندان برجسته اي چون خواجه رشيدالدين فضل الله همداني ، خواجه نصيرالدّين طوسي ، علّامه حلي ، شيخ صفي الدّين اردبيلي و خواجوي کرماني مي زيسته و با آن ها مراودات علمي داشته است . ايشان قرآن، حديث، فقه، لغت و ظرايف شعر را نزد دانشوران عصر خود آموخت.
وي در زمينه علوم فيزيک نيز فعاليّت داشته و شيوه آبياري استخري امروز سمنان با قوانين عرفي محلي آن، يکي از روش هاي پيچيده نظام آبياري سنتي در ايران مي باشد که به شيخ علاءالدّوله سمناني نسبت داده شده است.
احمدبن محمّد ثروت کلان خود را وقف درويشان و فقرا ساخت و به تحصيل علوم ديني روي آورد در سال 687 به بغداد رفت و از محضر علما و عرفاي آن شهرکسب فيض کرد. سپس به حجاز رفت و حج گذاشت و به موطن خود بازگشت و در خانقاه خويش به عبادت و ارشاد و تأليف و تصنيف پرداخت . تأليف 300 کتاب و رساله به عربي و فارسي را به او نسبت داده اند که نام 19 تأليف او در هديه العارفين آمده است. از جمله :
1 – آداب الخلوت
2 – تفسير قرآن در سيزده جلد
3 – المکاشفات
4 – فوايدالعقايد
5 – سلوه العاشقين ( به فارسي )
6 – سّر البال في اطوار السلوک اهل الحال (به فارسي )
7 – بيان الذکر الخفي المستحب للاجر الوفّي ( به فارسي )
8 – العروة الاهل الخلوة والجلوة
9 – قواعدالعقايد
دولتشاه سمرقندي مي نويسد: شيخ العارف رکن الحق و المله و الدين علاءالدّوله و هو احمد بن محمّد بن احمد البيابانکي کمال او از شرح مستغني است. رسوّم صوفيّه را احياء کرده و بعد از شيخ جنيدي بغدادي هيچ کس چون او در اين طريق قدم ننهاده است .
مؤلف قواعدالعقايد و سّرالبال في اطوار السلوک اهل الحال ، از اکابر مشايخ صوفيّه و معاصر شيخ عبدالرزاق کاشاني است و ميان آن ها مشاجره هايي بزرگ در گرفت بلکه هر يک ديگري را کافر شمرد .
در نتيجه جنگي كه در سال 683 هجري قمری بين ارغون و سلطان احمد تكوار در گرفت، ارغون شكست خورد و بعد از آن كه احمد تكوار به قتل رسيد، ارغون به پادشاهي رسيد و اداره امور خراسان ، ري، مازندران، قومس، را به پسرخود غازان خان واگذاشت .
درهمين جنگ بود كه به شيخ ركن الدين علاءالدله سمناني كه از مقربّان خاص ارغون بود جذبه اي از جذبات الهي دست داد قبا و كلاه را به يك سو افكند و از خدمات ديواني كناره گرفت و به سمنان آمد و به عبادت و تأليف و تصنيف كتب ديني و اخلاقي پرداخت . ديري نكشيد كه خانقاه وي در سمنان قبله گاه عارفان و دانشمندان و شاعران و بزرگان و همچنين ايلخانيان مغول گرديد كه واقعه ذيل موقعيّت شيخ رادر نزد ايلخانيان مغول نشان مي دهد.
وقتي كه ميان امير چوپان اميرالامراي ابو سعيد و خان مغول اختلاف افتاد وي با هفتاد هزار و به اتّفاق امرا عازم عراق شد و در مشهد ، امرا عهد و پيمان كردند كه از او بر نگردند و به سمنان آمدند و لشگريان در مواضع كه بر سر راه بود چندان ويراني كردند كه آثار آباداني نماند .
در سمنان امير چوپان به شيخ علاءالدّوله متوسّل شد كه ميان او و ابوسعيد ميانجي شود. شيخ درخواست او را پذيرفت و به نزد سلطان رفت. سلطان اورا احترام تمام نمود، از براي او به پا خواست ، او را پهلوي خود نشاند و پيش اوبه زانوي ادب درآمد. شيخ موعظه تقريركرد و در اثناي سخن به امير چوپان رسيد؛ ولي ايلخان ميانجي اورا قبول نكرد و گفت اگر راست مي گويد بايد كه جريده (تنها) پيش من آيد تا به گوشه اي كه تعيين مي كنم بنشيند و به عبادت مشغول گردد؛ اگر نه ميان ما و او حاكم ، عدل شمشير است .
دراواخر حكومت ابوسعيد، شيخ خليفه و مريد بالوي زاهد از شيخ درويشان آمل بود كه به سمنان آمده و به خدمت شيخ علاءالدّوله رسيد . شيخ علاءالدّوله از او پرسيد: به كدام يك از مذاهب اربعه مقيّدي ؟ شيخ خليفه گفت: آنچه من مي طلبم از اين مذاهب بالاتر است . دواتي پيش شيخ بود، آن چنان بر سر وي زد كه بشكست و شيخ خليفه از سمنان به بحر آباد رفت .
او سر انجام پس از عمري تلاش وکوشش و دستگيري و ارشاد در شب جمعه بيست ودوّم از ماه رجب سال 736 ه.ق در سن هفتاد و دو سالگي جان به جان آفرين تسليم نمود ودر صوفي آباد سمنان به خاک سپرده شد.
عزيزي در مقام ايشان چنين سروده :
تاريخ وفات شيخ اعظم
سلطان محققان عالم
برمسند خو نشته خرم
بيست و سوّم مه رجب بود
اندر شب جمعه مکرم
از هجرت خاتم النبيين
هفصد بگذشت وسي و شش کم
مقبره شيخ علاءالدّوله سمناني واقع در روستاي صوفي آباد سمنان ، در آغاز بنايي رفيع و با عظمت بود که به دستور عمادالدّين جمال الدّين عبدالوهاب، وزير سلطان محمّد خدا بنده از خشت خام ساخته شد . سپس خانقاهي برآن افزود و در آن جا به رياضت پرداخت و پس از مرگ در آن جا به خاک سپرده شد. آرامگاه عارف مشهور قرن هشتم هجري قمري از بناهاي دوران مغول با بناي خشتي است .
بناي خانقاه وآرامگاه اين عارف مشهور که بازمانده ی معماري اواخر قرن هشتم هجري قمری از بناهاي دوران مغول است، خشتي بوده و به علّت سستي و نداشتن استحکام و بي توجّهي روبه ويراني نهادبه طوري که به جز دو ستون ايوان بقيه ی بنا منهدم شد. خوشبختانه از طرف سازمان ميراث فرهنگي استان ضمن گمانه زني هايي كه در اين خانقاه و اطراف آن شده ، قسمت هايي از آن بازسازي گرديده است.