گلهای تازه برنامه شماره 71(شرط مودت)
اواز:سیاوش
ترانه: سیمابینا
با همکاری:حبیب الله بدیعی/منصور صارمی
اهنگ در دستگاه همایون: سلیم فرزان
ترانه سرا: سیمین بانوی غزل
غزل اواز: شیخ اجل سعدی
گوینده: فخری نیکزاد
دکلمه فخری نیکزاد
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر اتش سوزان نشاندی وننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی
دکلمه فخری نیکزاد
دلم شکستی ورفتی خلاف شرط مودت
به احتیاط رو اکنون که ابگینه شکستی
گرت به گوشه ی چشمی نظر بود به اسیران
دوای درد من اول که بی گناه بخستی
هر انکست که ببیند روا بود که بگوید
که من بهشت بدیدم به راستی ودرستی
گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من
تو هم در ائینه بنگر که خویشتن بپرستی
اواز: سیاوش
تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
مرا بر اتش سوزان نشاندی و ننشستی
بنای مهر نمودی که پایدار نماند
مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی
دلم شکستی ورفتی خلاف شرط محبت
به احتیاط رو اکنون که ابگینه شکستی
گرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیران
دوای درد من اول که بی گناه بخستی
گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من
تو هم در ائینه بنگر که خویشتن بپرستی
دکلمه فخری نیکزاد
عجب مدار که سعدی به یاد دوست بنالد
که عشق موجب شوق است وخمر علت مستی
ترانه سیما بینا
نشانده ای به گوشه خاموشی مرا
سپرده ای به دست فراموشی مرا
دوباره چون گذشته ها بیا
به خاطر خدا بیابیا
دگر اغوش گرمت نمی جوید مرا
چنین بیگانه با من چراگشتی چرا
من تا می دانم گر بنگریم
نشناسی گویی من دیگریم
در چشمت بودم نقش سیهی
اکنون تصویر نا باروریم
خالی از می شد پیمانه ام
دیگر بیا با مستی بیگانه ام
دارم در خاطر خود عشق من وگذشته های من
دریا دریا به خدا جلوه کند دلم برای من
در بزم خلوت خود بار دگر شبی مرا بخوان
شاید خاموشی شب بشکند از صدای پای من
هنوزت می پرستم اما باور نداری
منم شمعی که دیگر خاموشم میگذاری
نشدی اگه به خدا که هنوزت منتظرم
به من انگه می گذری که نمی بینی اثرم
دگر اغوش گرمت نمی پذیرد مرا
چنین بیگانه با من چرا گشتی چرا