Quantcast
Channel: گلبانگ
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1182

محمد رضا شجریان

$
0
0
دریافت برنامه

محمد رضا شجریان

ردیف اوازی پزوهشی 

دستگاه : همایون 

اواز: اصفهان

 

درامد همایون

 

اسوده خاطرم که تو در خاطر منی

گر تاج می فرستی وگر تیغ میزنی

 

درامد همایون چهار ضربی گوشه اول

 

شبی که اوای نی تو شنیدم

چو اهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لب چشمه رسیدم

نشانه ای از نی ونغمه ندیدم

تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی

از ان بهشت پنهان دری نمی گشایی

 

درامد همایون گوشه دوم

چکاوک

 

شهری به تیغ غمزه خون خوار ولعل لب

مجروح می کنی ونمک می پرانی

 

باغ تفرجست وبس ومیوه نمی دهد به کس

 

ادامه در گوشه بیداد

 

جز به نظر نمی رسد سیب درخت قامتش

 

گوشه لیلی مجنونی

 

فریاد من از فراق یارست

وافغان من از  غم نگارست

درد دل من زحد گذشتست

جانم ز فراق بی قرارست

 

گوشه شوشتری

 

 به سالها شب وصلی گر اتفاق افتد

شفق فرو نشده صبح می کند اغاز

 

گوشه می گلی

 

گفتم غم تودارم گفتا غمت سراید

گفتم که ماه من شو گفتا اگر براید

گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بیاموز

گفتا ز ماهرویان این کار کمتر اید

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم

گفتا که شب روهست او از راه دیگر اید

 

بیداد

 

گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من

مهر از دلم چگونه توانی که برکنی

 

دل من سرگشته تو ست نفسم اغشته توست

به باغ رویا ها  چو گلت بویم در اب ائینه مهت جویم

تو ای پری کجایی

دل من سرگشته توست نفسم اغشته توست

به باغ رویاها چو گلت بویم در اب ائینه مهت جویم

تو ای پری کجایی

 

نی داود

 

تو دوری از برم دل در برم دل در برم نیست

هوای دیگری اندر سرم اندر سرم نیست

بجان دلبرم که از هر دوعالم هر دو عالم

تمنای دیگر جز دلبرم نیست

 

بیات راجه

 

با مدعی بگو ما خود شکسته ایم

محتاج پنجه نیست چو با ما  درافکنی

 

راز ونیاز

 

گر تیغ بارد در کوی ان ماه

گردن نهادیم الحکم لله

ماشیخ و واعظ کمتر شناسیم

با جام باده یا قصه کوتاه

مخوان زدیرم به کعبه زاهد 

که برده از کف دل من اینجا

 

بختیاری

 

مگر دردم یکی بودی چه بود

وگر غم اندکی بودی چه بودی

به بالینم طبیبی یا حبیبی

ازین هر دو یکی بودی چه بودی

 

اواز بیات اصفهان

 

بر اتش تو نشستیم دود شوق برامد

تو ساعتی ننشستی که اتشی بنشانی

ای مه من ای بت چین ای صنم

لاله رخ زهره جوین ای صنم

تا به تو دادم دل ودین ای صنم

بر همه کس گشته یقین  ای صنم

من ز تو دوری نتوان نه دیگر

جانم بر تو صبوری نتوان دیگر

 

گوشه جامه دران

 

هر شبم زلف سیاه تو نمایند به خواب

تا چه اید به من از خواب پریشان دیدن

 

نیشابورک

 

تو را که دیده ز خواب وخمار باز نباشد

ریاضت من شب تا سحر نخفته چه دانی

 

به پای خویشتن ایند عاشقا به کمندت

که هرکه را تو بگیری ز خویشتن برهانی

 

سوز وگداز

 

الهی اتش عشقم به جان زن

شرر ان شعله ام بر استخوان زن

چو شمعم برفروز از اتش عشق

در ان اتش دلم پروانه سان زن

تو مو می بینی من پیچش مو

تو ابرو من نشانه سایه ابرو

تو رخ می بینی عارف که چونست

دل مجنون ز شکر خنده خونست

 

نغمه

 

ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم

همراز عشق وهمنفس جام باده ایم

بر مابسی کمان ملامت کشیده اند

تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم

 

عشاق

 

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم

تو میروی به سلامت سلام ما برسان

 

ای نفس انس تو احیای من

چون تویی امروز مسیحای من

 

مثنوی همایون

 

در دل وجان خانه کردی عاقبت

هر دو را ویرانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می کردم دلا

یاد ان افسانه کردی عاقبت

ای دل مجنون واز مجنون بتر

مردی ومردانه کردی عاقبت

عشق را بی خویش بردی درحرم

 

نیشابورک

 

عقل را بیگانه کردی عاقبت

دانه ای بیچاره بودم زیر خاک

 

عشاق

 

دانه بیچاره بودم زیر خاک

دانه را دردانه کردی عاقبت

ای زعشقت عالمی ویران شده

قصد این ویرانه کردی عاقبت

جان جانداران سرکش را به علم

عاشق جانانه کردی عاقبت


Viewing all articles
Browse latest Browse all 1182

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>