سرای بی کسی
اواز: سیاوش
سروده: هوشنگ ابتهاج
اهنگ در مایه دشتی: محمد رضا لطفی
در این سرای بیکسی، کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
یکی ز شب گرفتگان، چراغ بر نمیکند
کسی به کوچهسار شب، در سحر نمیزند
نشستهام در انتظار این غبار بیسوار
دریغ کز شبی چنین، سپیده سر نمیزند
گذرگهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صدای آشنا به رهگذر نمیزند
دل خراب من دگر خرابتر نمی شود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند **
چه چشم پاسخ است از این دریچههای بستهات
برو که هیچکس ندا به گوش کر نمیزند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم سزاست
اگر نه بر درخت تر، کسی تبر نمیزند