Quantcast
Channel: گلبانگ
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1182

یاد بزرگان موسیقی ملی ایران

$
0
0
ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد اول)

ابراهیم سرخوش را باید به حق یكى از چیره‏دست‏ترین نوازنده‏ى تار در موسیقى سنتى ایران دانست كه پنجه‏اى شیرین و سحار داشت به طورى كه در هر مكان و مجلسى كه ساز را به دست مى‏گرفت و قطعه‏اى از دستگاههاى مختلف موسیقى عرفانى ایرانى را مى‏نواخت، امكان نداشت كه حاضرین مجلس را مسحور هنر خویش نسازد. وى بیش از پنجاه سال سابقه‏ى نوازندگى و سى سال سابقه‏ى آهنگسازى داشت كه در این مدت آهنگهاى فراوانى را ساخت و از خود به یادگار نهاد. وى به سال 1290 متولد و در تاریخ 1360 دیده از این جهان فانى فروبست، روانش شاد.
منوچهر همایون‏پور درباره‏ى ابراهیم سرخوش كه یكى از ستاره‏هاى درخشان موسیقى اصیل است چنین مى‏گوید: «من از همان اولین سالهایى كه به رادیو راه پیدا كردم با سرخوش آشنا شدم، او در آن سالها تنها نوازنده‏ى خانم روح‏انگیز یكى از دو بانوى آواز بى‏نظیر آن روزگار بود. در آن ایام وسائل الكتریكى و میكروفون وجود نداشت. باید حدس زد كه یك نوازنده آن هم تار با حساسیت تغییر كوك، تا چه اندازه مى‏تواند قدرت مضراب داشته باشد كه بدون میكروفون و در فضاى باز یا سالنى بزرگ نغمه‏ى سازش را با همراهى آن چنان آوازى به گوش انبوهى شنونده از طبقات مختلف با طرز فكر و سلیقه‏هاى ناهمگون برساند.
برنامه‏اى كه مهر تأیید بر استادى و هنرمندى سرخوش گذاشت كار او با اركستر انوشیروان روحانى بود، زیرا دوست هنرمند و معروف بنده، انوشیروان در چند سال پیش اركستر نسبتاً بزرگى از سازهاى مختلف تشكیل داده و رهبرى مى‏كرد. به یاد دارم كه سرخوش با لباس سفید مخصوصى كه در وسط نشسته بود، نوازنده‏ى منحصر تار در این اركستر بزرگ بود و كار خود را با تسلط و قدرت هرچه تمامتر اجرا مى‏كرد كه این برنامه با موفقیت بى‏نظیر روبرو و چندین بار از تلویزیون پخش شد. سرخوش مردى ملایم و خوش‏رفتار بود. با دوستانش با كمال مروت و مدارا رفتار مى‏كرد و اهل عیب‏جویى نبود. عاشق ایران و موسیقى ایرانى و فرهنگ و كشور خود بود، از زندگى داخلى خود راضى و عاشق زن و فرزندانش بود. همسرى برازنده و سازگار داشت كه زندگى او را به خوبى اداره مى‏كرد و تا آخرین روزهاى زندگیش عاشقانه از او پذیرایى و پرستارى كرد. شش فرزند سه پسر و سه دختر از او به جاى مانده است. من با این كه از همه‏ى فراز و نشیبهاى زندگى خصوصى و هنرى او اطلاع دارم و حتى در سالهاى 42 و 1343 كه از طرف وزارت دارایى براى كارى در سازمان جنگلبانى مأمور شده بودم و با او در یك اداره كار مى‏كردم؛ بقیه‏ى سرگذشت زندگى او را به نشریه‏ها و روزنامه‏ها و از زبان خود او واگذار مى‏كنم».
در مصاحبه‏اى كه ابراهیم سرخوش با ناصر بزرگمهر به عمل آورده و در روزنامه اطلاعات شماره‏ى 15310 مورخ یكشنبه اردیبهشت ماه 1356 درج گردیده، چنین آمده: «با ابراهیم سرخوش استاد و نوازنده‏ى تار، پیرامون زندگى و كارهایش گفتگو كردیم، از شش، هفت سالگى نواختن ضرب و تار را در محضر پدرم شروع كردم. نواختن تار را بسیار دوست داشتم، ولى مادرم از گرایش من به موسیقى راضى نبود، ناچار نواختن تار را پنهانى ادامه مى‏دادم. در هجده سالگى از همدان به قزوین آمدم و كلاس موسیقى تشكیل دادم و سپس در رشت نت و نواختن ویولن و پیانو را از یك تحصیلكرده‏ى موسیقى آموختم. در حال حاضر با نواختن تار، سه‏تار، سنتور، ضرب، پیانو و ویولن آشنا هستم، اما ساز اصلى من تار است و از زمان تأسیس رادیو، تكنوازى تار را در این سازمان شروع كردم و نواختن سازهاى دیگر را كنار گذاشتم زیرا پدرم مى‏گفت: «به جاى ده ساز، یك ساز بزن، اما خوب بزن». بعدها در تهران، روح‏انگیز كه خواننده مشهورى بود به سراغم آمد با او همكارى كردم سپس مرحوم خالقى مرا به هنرستان دعوت كرد. چون با نت آشنا بودم، كار در اركستر را شروع كردم و با خوانندگانى چون: روح‏انگیز، بنان، ادیب خوانسارى، بدیع‏زاده، ضرابى، وزیرى و چندین نفر دیگر برنامه رادیویى (به طور زنده) اجرا كردیم. مدتى با خواننده‏اى به نام غزال كار مى‏كردم و آهنگهاى معروفى بر اساس ترانه‏هاى: «شبهاى میگون»، «هرچه باداباد»، «ماه رهگذر»، «یك حمومى» و دهها اثر دیگر را برایش ساختم، اما متأسفانه پس از چندى غزال فوت كرد. اولین آهنگ تنظیمى خود را كه از آهنگهاى قدیمى و از ساخته‏هاى مرحوم على‏اكبر شیدا بود به نام (در فكر تو بودم) را حدود بیست و هفت سال پیش به مرضیه دادم و بیشترین آهنگهایم را براى روح‏انگیز و غزال و مرضیه ساخته‏ام. بعد از مرضیه كارم را با الهه شروع كردم. البته آن روزها خواننده شدن و راه یافتن به رادیو و تلویزیون آسان نبود باید خواننده، موسیقى را مى‏شناخت و خارج نمى‏خواند. الهه را بعد از گذشتن از هفت خوان رستم به رادیو بردم و آهنگ ترانه «چو از غمت مى‏گریم، به گریه‏ام مى‏خندى» را ساختم و این تنها آهنگى بود كه براى وى ساختم زیرا بعد از این آهنگ او را دیگر ندیدم؛ خب گاهى باید به روزگار خندید.
طى سالهاى اخیر كه فرزندانم بزرگ و بزرگتر مى‏شدند، سعى كردم در اجتماعات كمتر ظاهر شوم و فقط براى دل خود و دوستانم تار مى‏زنم و همیشه به دوستان مى‏گویم اگر شماها را نداشتم ساز زدن را فراموش مى‏كردم. در تلویزیون با برنامه‏هاى «هفت شهر عشق»، «بشنو از نى» و تكنوازى و گروه نوازى همكارى داشته‏ام و یك سالى است كه در تلویزیون فعالیتى ندارم. این روزها من آهنگها و ترانه‏هاى زیادى مى‏شنوم كه نمى‏فهمم، نمى‏دانم ریشه این آهنگها از كجاست، این ترانه‏هاى من درآوردى چگونه اجازه‏ى انتشار مى‏یابند. آهنگ خارجى را مى‏شنوید و لذت مى‏برید، زیرا موسیقى در همه جاى دنیا یكى است اما اینجا موسیقى تبدیل به یك زنجوره، یك نعره مى‏شود و به غصه ختم مى‏گردد. شاید این موسیقى مربوط به زمان باشد، شاید دلیل نپسندیدن آن پیر شدن من باشد، به هر حال مسأله این است كه من نمى‏فهمم، من آهنگ را نمى‏فهمم، شعرش را نمى‏فهمم، صدا را نمى‏فهمم و اصلاً معنى آن را نمى‏فهمم. و نمى‏دانم اینجا آهنگسازان جدید از چه ایده مى‏گیرند؟ البته گاه‏گاه كارهاى خوبى نیز شنیده مى‏شود. من هیچ فرد بخصوصى را در موسیقى تأیید نمى‏كنم، من هركس كه نت و موسیقى را بشناسد و بداند تأیید مى‏كنم، خواننده تا وقتى كه آهنگ ایرانى نخواند، تا معلوم شود كه آیا خارج مى‏خواند یا نه، شناخته نخواهد شد. من با بعضى از این خوانندگان جدید در جلساتى آشنا شدم، آنها را تشویق كردم كه بخوانند، اما درست بخوانند، فلان خواننده را دیدم كه خیلى خوب مى‏خواند ولى وقتى برنامه‏ى تلویزیونى‏اش را دیدم و شنیدم تفاوت خیلى زیاد بود. بعضى‏ها مایه‏هاى خوبى دارند و آهنگسازان باید به آنها آهنگى بدهند كه به سوى موسیقى اصیل راهى داشته باشد این آهنگهاى مدروز جنبه‏ى علمى و درست ندارند، خیلى ساده و پیش پا افتاده هستند و ارزش هنرى ندارند.
به اعتقاد من موسیقى ایرانى در دنیا اول است، اما چون سالهاى گذشته، بزرگانى چون: ابوعلى و فارابى و غیره به عربى نوشتند، خارجى‏ها فكر مى‏كردند موسیقى ما موسیقى عربى است و ما موسیقى را از عرب وام گرفته‏ایم، مرحوم استاد حسین مسرور مطالعه كرده بود كه موسیقى عرب اصلاً ایرانى است و آنچه آنها اجرا مى‏كنند ایرانى خالص است، عود، قانون و سازهاى دیگر عربى كه حتى خود ما فكر مى‏كنیم عربى هستند، خالصاً ایرانى هستند. عرب موسیقى ندارد هنوز مهر ایرانى روى موسیقى عرب است. عرب مى‏گوید: «سه‏گاه»، «ماهور»، «شور» و...
شنیدم كسى در جایى نطق كرده كمه موسیقى ایرانى از عرب است و من متعجب شدم البته عرب از نظر متد كار و شیوه علمى پیشرفت كرده است اما این موسیقى ایرانى است و موسیقى ما، موسیقى دنیاپسند است، در موسیقى خارجى پرده و نیم‏پرده است در حالى كه موسیقى ایرانى «بین» هم دارد. در مورد نابسانى موسیقى كنونى بهتر است سكوت شود، اما روزى در جلسه‏اى با حضور عده‏اى از اساتید موسیقى، یك مقام ادارى گفت: «تقصیر شما موسیقیدانان است كه كار نمى‏كنید، مردم موسیقى مى‏خواهند و به ناچار هركسى كارى را ارائه مى‏كند». در جواب این مقام پاسخ داده شد، فلان موسیقیدان زحمت را متحمل مى‏شود اما كاست فروش میلیونر مى‏شود، آهنگساز نفع مادى ندارد، در موسیقى قانونى براى حق مؤلف وجود ندارد. روزى به رضا محجوبى گفتم: «بیا و براى فلان آهنگ كه مى‏خواهد صفحه بشود، ساز بزن». گفت، «نمى‏زنم، من براى این «ابوعطا» فلان مبلغ خرج كرده‏ام و اضافه كرد، حالا وقتى آن را بزنم و ضبط شود، دیگه مال من نیست، مال دیگرى است، در حالى كه من یك عمر، همین كار را كردم و زدم و بلدم. حالا اگر كار ما نوار و كاست بشود و پاداش نداشته باشیم، بعد از مدتى وجود ما ارزشى ندارد. اگر دیگران را هم به مجالس راه مى‏دهند، بیشتر به خاطر جوانى‏شان است».
(1360 -1290 ش)، موسیقیدان و نوازنده. از دوران كودكى نواختن ضرب و تار را نزد پدر شروع كرد. در هیجده سالگى از همدان به قزوین آمد و كلاس موسیقى تشكیل داد و سپس در رشت نت و نواختن ویولن و پیانو را از یك تحصیلكرده‏ى موسیقى آموخت. او در نواختن تار، سه تار، سنتور، ضرب، پیانو و ویولن توانا بود، اما ساز اصلى وى تار بود. از زمان تاسیسى رادیو، تكنوازى تار را در این سازمان شروع كرد و نواختن سازهاى دیگر را كنار گذاشت. سپس روح‏اللَّه خالقى او را به هنرستان موسیقى ملى دعوت كرد و وى كار در اركستر آنجا را شروع كرد و با خوانندگانى چون: روح‏انگیز، بنان، ادیب خوانسارى، بدیع‏زاده، ضرابى، وزیرى برنامه رادیویى اجرا مى‏كرد. وى بیش از پنجاه سال سابقه‏ى نوازندگى و سى سال سابقه‏ى آهنگ‏سازى داشت كه در این مدت آهنگهاى فراوانى را از خود به یادگار نهاد.[1]
نوازنده، آهنگ‏ساز.
تولد: 1290، قزوین.
درگذشت: 29 اسفند 1360.
ابراهیم سرخوش از كودكى با شاگردى نزد پدر به فراگیرى ضرب و تار پرداخت. در شانزده سالگى با ویولن و پیانو هم آشنا شد و نت‏ها را نیز آموخت. ابراهیم ضمنا با نواختن سنتور نیز آشنا شد. در هیجده سالگى از همدان به قزوین آمد و به تدریج به تعلیم شاگردانى پرداخت.
ابراهیم سرخوش تار را به سبك قدما مى‏نواخت. به ردیف موسیقى ایرانى آشنایى داشت. وى سالیان دراز از تكنوازان رادیو بود. گاه سلو مى‏نواخت و گاه اركستر را اداره مى‏كرد. آهنگ‏هاى ساخته‏ى وى از رادیو اجرا شده است. در تلویزیون با برنامه‏هاى «هفت شهر عشق»، «بشنو از نى» و «تكنوازى و گروه نوازى» همكارى داشت.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 1182

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>