به یاد دو اسطوره موسیقی سرزمین مادری احمد عبادی/حسین قوامی
نخستین باده کاندر جام کردند
زچشم مست ساقی وام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند
اواز: حسین قوامی
همنواز اواز: احمد خان عبادی
اهنگ: بیات اصفهان
اشعار: فخرالدین عراقی
گوینده: اذر پزوهش
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی
مژه ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی
درِ گُلسِتانِ چشمم ز چه رو همیشه باز است
به امید آنکه شاید تو به چشمِ من درآیی
ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی
که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی
سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن؟
که شنیده ام زگل ها همه بوی بی وفایی
به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این
که کُشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی
در دیر می زدم من که ندا ز در درآمد
که درآ، درآ عراقی، که تو هم از آنِ مایی