اواز: حسین قوامی
ترانه: مرضیه
اهنگ ابو عطا : مرتضی خان محجوبی
ترانه سرا: رهی معیری
غزل اواز: فرهنگ شیرازی
تار: لطف الله خان مجد
اشعار: فروغی بسطامی
مطلع شعر غزل اواز:
از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر
کو دلی را که سپارم به دلآرای دگر
عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت
گیرم امروز دگر ماندم و فردای دگر
مگر آزاد کنی، ورنه چو من بنده ی پیر
گر فروشی، نستاند ز تو مولای دگر
عاشقان را طرب از باده ی انگوری نیست
هست مستان ترا نشئه زصهبای دگر
بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ است
بهر ما کوه دگر باید و صحرای دگر
ما گدائی در دوست به شاهی ندهیم
زان که این جای دگر دارد و، آن جای دگر
گر به بتخانه ی چنین نقش رخت بنگارند
هرکه بیند، نکند میل تماشای دگر
راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر
دل "فرهنگ"ز غم های جهان خون شده بود
غم عشق آمد و افزود به غم های دگر
مطلع شعر ترانه:
دارم غم جانکاهی ، شب های سیاهی ، دور از رخ ماهی
نه یار و نه همراهی ، جز قطره ی اشکی ، جز شعله ی آهی
با سوز محبت چه کند دل ، چه کند دل ، چه کند دل
با آتش حسرت چه کند دل ، چه کند دل ، چه کند دل
می سوزم و می نالم با حال تباهی
نابرده نصیبی ، ناکرده گناهی
ای راحت جان ، چاره ی من کن ، چاره ی من کن
به پیامی ، به نگاهی ، بر دل زارم ای شب ، تو گواهی
دارم غم جانکاهی ، شب های سیاهی ، دور از رخ ماهی
نه یار و نه همراهی ، جز قطره ی اشکی ، جز شعله ی آهی
با سوز محبت چه کند دل ، چه کند دل ، چه کند دل
با آتش حسرت چه کند دل ، چه کند دل ، چه کند دل
می سوزم و می نالم با حال تباهی
نابرده نصیبی ، ناکرده گناهی
ای راحت جان ، چاره ی من کن ، چاره ی من کن
به پیامی ، به نگاهی ، بر دل زارم ای شب ، تو گواهی