اواز:محمود محمودی خوانساری
با همکاری هنرمندان: احمد عبادی/حبیب الله بدیعی
غزل اواز: علی اشتری ( فرهاد)
اشعار:عطار/منصوره امیر اتابکی/حافظ/عراقی
گوینده: روشنک
دکلمه روشنک:
مائیم ودیده ی شب وروز اشکبار خویش
مائیم وسینه ی همه گه بی قرار خویش
گریم گهی به خنده ی ناپایدار خود
خندم گهی به گریه ی بی اعتبار خویش
ترسم فتد ز پرده برون راز چشم من
گر سرخ اشک را نکنم پرده دار خویش
دانم که نقش اوست در ائینه ام ولی
گه دوستدار غیرم وگه دوستدار خویش
عمريست پابه پاي خم از پا نشسته ايم
در كوي مي فروش چو مينا نشسته ايم
ما را ز كوي باده فروشان گريز نيست
تا باده در خم است همين جا نشسته ايم
ما آن شقايقيم كه با داغ سينه سوز
جامي گرفته ايم و به صحرا نشسته ايم
تا موج حادثات چه بازي كند كه ما
با زورق شكسته به دريا نشسته ايم
طفل زمان فشرد چو پروانه ام به مشت
جرم دمی که بر سر گلها نشسته ایم
انچه پیش از این در دسترس بوده است نقصی در اعلام شناسه برنامه در انتهای فایل بوده است که در این برنامه نقص برطرف گردیده است