خصوصی
با ارزوی عمری باعزت همراه با ارامش برای فرهنگ شریف ونادر گلچین
اواز: نادر گلچین
همنوازی: حبیب الله بدیعی/فرهنگ شریف/جهانگیر ملک
غزل اواز: فروغی بسطامی/هاتف اصفهانی
کنون که صاحب مزگان شوخ وچشم سیاهی
نگاه دار دلی را که برده ای به نگاهی
مقیم کوی تو تشویش صبح وشام ندارد
که در بهشت نه سالی معین است ونه ماهی
چو در حضور تو ایمان وکفر راه ندارد
چه مسجدی چه کنشتی چه طاعتی چه گناهی
مده به دست سپاه فراق ملک دلم را
به شکر ان که در اقلیم حسن بر همه شاهی
تسلی دل خود می دهم به ملک محبت
گهی به قطره اشکی گهی به شعله اهی
چه شود به چهره زرد من
نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من
به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی وکشور جان تو را
ز ره کرم چه زبان تو را
همه غمم بود از همین
که خدا نکرده خطا کنی
یاد ونام حبیب الله بدیعی وجهانگیر ملک همواره گرامی وخوش باد