اواز: سیاوش
با همکاری هنرمندان: احمد خان عبادی/اسدالله ملک/چهانگیر ملک
اهنگ: سه گاه
غزل اواز: شیخ اجل سعدی
اشعارمتن برنامه: عبدالرحمن جامی/کمال اسماعیل
گوینده:روشنک
همه عمر بر ندارم سر از این خمار و مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراغت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی ، در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر تست یارا
به وصال مرهمی نه ، چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش مارا
تو که زهد و پارسایی ، من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبلهایت باشد ، به از آن که خودپرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی ، کم خویش گیر و رستی
انچه پیش از این در دسترس بوده است فاقد اعلام شماره در انتهای برنامه بوده که در این فایل این نقص برطرف گردیده است