اواز: سیاوش
با همکاری: احمد خان عبادی/ پرویز خان یاحقی/امیر خان افتتاح
گوشه هایی از نوا
اشعار متن برنامه/نظامی گنجوی/فروغی بسطامی/سیف فرقانی
گوینده:فیروزه امیر معز
گوش جان بسپاریم به نغمات اسمانی پرویزخان یاحقی واحمدخان عبادی وگردش اواز سیاوش در نوا
دکلمه:
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی خاک عشق ابی ندارد
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحبدلان را پیشه این است
حقایق جز کشش کاریندانند
حکیمان این کشش را عشق خوانند
ادامه دکلمه:
قطع نظر زد دشمن ما کرد چشم دوست
دردی که داشتی دوا کرد چشم دوست
برما نظر فکند وزبیگانه بر گرفت
دیدی چه التفات بجا کرد چشم دوست
جمعی بکشت وجمع دگر زنده کرد باز
بنگر بیک نظاره چه ها کرد چشم دوست
ادامه دکلمه:
قابل نبود خون من از بهر ریختن
این گردش از برای خدا کرد چشم دوست
دوشینه داد وعده یک بوسه ام بناز
وقت سحر به وعده وفا کرد چشم دوست
هرتن که سرکشید زفرمان شهریار
اورا نشان تیر بلا کرد چشم دوست
ادامه دکلمه:
نور رخ تو قمر ندارد
ذوق لب تو شکر ندارد
بی بهره ز دولت غم تو
از محنت ما خبر ندارد
انکس که چو من به روی خوبت
دل می ندهد مگر ندارد
ادامه دکلمه:
دلداده سورک تو ای دوست
جان را از تو دوست تر ندارد
جانا به رفاه چو روزگار است
کانرا که فکند بر ندارد
در سنگ اثر کند فغانم
وان دردل تو اثر ندارد
مگذار به دیگران کسی را
کوجز تو کسی دگر ندارد
غزل اواز:
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران در ره سودای تو خاک قدمند
شهری اندر طلبت سوخته اتش عشق
خلقی اندر هوست غرقه در دریای غمند
گاهگاهی بگذر بر صف دلسوختگان
تا ثنایت بگویند ودعایی بدمند
هر خم از زلف پریشان تو زندان دلیست
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند
زین امیران ملاحت که تو بینی برخلق
بشکایت نتوان رفت که ایشان حکمند
بندگان را نه گریزست زحکمت نه گریز
چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج ومار وگل وخار غم وشادی بهمند
غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس
نشناسی که جگر سوختگان در المند
تو سبکبار قوی حال کجا دریایی
که ضعیفان غمت بارکشان ستمند
سعدیا عاشق صادق زبلا نگریزد
سست عهدان ارادت زملامت برمند
دکلمه:
یار اگر جلوه کند دادن جان اینهمه نیست
عشق اگر خیمه زند ملک جهان اینهمه نیست
نکته ای هست در این پرده که عاشق داند
ورنه چشم ولب ورخسار ودهان اینهمه نیست
خود مگر روزجزا رخ بنمایی ورنه
جلوه ی حور وتماشای جنان اینهمه نیست
کوه کن تا دل اندیشه ی شیرین دارد
گر به مزگان بکند کوه گران اینهمه نیست
از دو بینی بگذر تا به حقیقت بینی
که میان حرم ودیر مغان اینهمه نیست
جام می نوش بیادشه فرخنده شعار
که مدار فلک ودور زمان اینهمه نیست
در مورد این برنامه چند نکته ضروری است
فایلی از این برنامه در دسترس هست که دکلمه اخر برنامه بعد از اواز سیاوش از ان حذف شده است
اتچه پیش از این در دسترس بوده است نقصی در ابتدای اعلام برنامه وشماره توسط گوینده بوده است که در این فایل برطرف گردیده است
این برنامه کامل وحدود 43 دقیقه می باشد ودارای اعلام برنامه وشناسنامه برنامه می باشد