اواز: اکبر گلپایگانی
غزل اواز و اشعارمتن برنامه : شیخ اجل سعدی
همنوازان: جلیل شهناز/همایون خرم/جهانگیر ملک
اهنگ نوا: مهدی خالدی
گوینده: اذر پزوهش
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اند طلبت سوخته اتش عشق
خلقی اندر هوست غرقه دریای غمند
شهر ی اندر طلب سوخته اتش عشق
خلقی اندر هوست غرقه دریای غمند
گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان
تا ثناییت بگویند دعایی بدمند
هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند
زین امیران ملاحت که تو بینی برکس
به شکایت نتوان رفت که خصم و
بندگان را نه گزیرست زحکمت نه گریز
چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج ومار وگل وخار غم وشادی به همند
گنج ومار وگل وخار غم وشادی به همند
غم دل با تو نگویم که در تو راحت نفس
نشناسی که جگر سوختگان در المند
نشناسی که جگر سوختگان در المند
غم دل با تو نگویم که در تو راحت نفس
نشناسی که جگر سوختگان در المند
تو یکبار قوی حا کجا دریایی
که ضعیفان غمت بارکشان ستمند
سعدیا عاشق صادق زبلا نگریزد
سست عهدان ارادت ز ملامت برمند
سست عهدان ارادت زملامت برمند
انچه پیش از این در دسترس بوده است فاقد اعلام شماره در انتهای فایل بوده واین برنامه دارای اعلام شماره در ابتدا وانتها ودارای شناسنامه می باشد